اعلمي و مساله‌ي تشيع

در روزهاي اخير خبرگزاري فارس خبري از يك سخنراني آقاي اعلمي (نماينده‌ي تبريز در مجلس) انتشار داده كه در آن وي گفته است:از دولت امام حسين هم با معيارهاي خودم انتقاد مي كنم.

ظاهراَ خبرگزاري فارس متن واقعي سخنان اعلمي را تحريف كرده بود و او در واقع با چنين صراحتي چنين موضوعي را بيان نكرده بوده.

اما در سايت بي بي سي ديدم كه روزنامه‌ي ابرار مطلبي نوشته با عنوان «غلطهاي زيادي اكبر اعلمي» و نويسنده‌ي اين مطلب تهديد كرده است كه [نقل به مضمون] اگر دستگاه قضايي به وظيفه‌ي خود در قبال آقاي اعلمي عمل نكند، ممكن است احساسات لطيف (!) مردم [شيعه‌ي عاشق امام حسين] طغيان كند و خود راساً دست بكار شوند [احتمالاً آقاي اعلمي را بكشند] و آن وقت ديگر كسي نمي تواند وضع را كنترل كند. [يعني اگه كشتيم نگيد چرا كشتين!]

خوانندگان منظم اين وبلاگ مي دانند من به خدا معتقد نيستم و با هر ديني مخالفم، ولي گاهي به شوخي به بعضي از دوستانم مي‌گويم: اگر نمي خواهيد بپذيريد كه خدايي در كار نيست، حداقل فقط به خدا معتقد باشيد و از دين خاصي پيروي نكنيد. اگر مجبوريد دين خاصي هم داشته باشيد لااقل به سراغ يكي از دينهاي شرق آسيا برويد و اسلام و يهوديت و مسيحيت را كنار بگذاريد (واقعاً من درك نمي كنم چطور يك نفر مي تواند به يكي از اين سه دين معتقد باشد؟ يعني واقعاً پيروان اين اديان حاضر نيستند ار فكر خود استفاده كنند؟) اگر باز هم اصرار داريد پيرو يكي از اديان ابراهيمي باشيد مسيحيت ورژن جديدتر بعضي از كليساهاي اروپايي را انتخاب كنيد و اگر باز هم حتماً اصرار داريد كه انتخاب شما اسلام باشد، لااقل سني بشويد.

واقعاً كمتر فرقه‌ي مذهبي مانند تشيع پيروان خود را دچار اينچنين جمود ذهني مي كند.

گويي سردمداران اين فرقه اصرار داشته اند كه هر نكته‌ي مثبتي كه در اديان ديگر وجود دارند غربال كنند و دور بريزند و تمام آنچه غير معقول، دور از منطق، زشت و نپذيرفتني است زير چتر مفهوم تشيع گرد آورند.

از همه مهم تر اينكه شيعيان با تكبر تمام انتظار احترام ويژه نيز دارند. اي كاش واقعاً اعلمي گفته بود كه اما حسين را به مجلس مي كشم و از او سوال مي كنم.

كجاي اين حرف توهين آميز است؟

بارها محكوم شده‌ام به اينكه اين گونه افراد كه تو از آنها انتقاد مي كني تندرو هاي مذهبي هستند، مذهب واقعي همه‌اش گل و بلبل و كمك به ديگران و رحمت و خدا و مهرباني اوست...

در اين باره زياد نوشته ام كه نمي توانم بپذيرم دين ميانه رو وجود دارد (مثلاً اين)، مخصوصاً نمي شود پيرو يكي از اديان ابراهيمي بود و ميانه رو ماند. چون خداي اديان ابراهيمي خودش يك خداي ميانه رو نيست. نمي‌شود به خدا معتقد بود، مگر اينكه تصميم گرفته باشيد در اين زمينه به داوري عقل و خرد خود اعتنا نكنيد.

اگر كسي هم تصميم گرفت كه عقل و خرد خود را در يك زمينه كنار بگذارد، احتمالاً اين كار را در ساير زمينه ها نيز مي تواند انجام دهد. چنين آدمي خطرناك است.

اعتقاد به خدا خطرناك است و انسانهاي ديندار انسانهايي هستند كه بايد از آنها ترسيد.

به زعم من، شيعيان، از ترسناكترينِ دينداران هستند.

0 نظرات:

نظر خود را درکادر زیر بیان نمائید