خدا و اخلاق

بدون اعتقاد به خدا خوب و بد معني ندارد! دنيا تبديل به جنگل مي شود! اگر اعتقاد به خدا نباشد، چه و چه مي شود. تقاضا مي كنم يك لحظه تامل كنيد. من به هيچ كدام از اين گزاره ها معتقد نيستم، سهل است، كاملاً خلاف آنها فكر مي‌كنم. مساله‌ي موهوم انسانيت را بخوانيد. آيا شما به يك دختر بچه 5 ساله تجاوز مي كنيد؟ حتي اگر خدايي در كار نباشد
--------------

داخل پرانتز
گيرم كه همه‌ي اين گزاره ها درست باشد. يعني بياييد بپذيريم كه اگر روزي بشريت كلاً به خدا اعتقاد نداشته باشد دنيا تبديل به جنگلي شود كه همه در آن در حال دريدن يكديگر هستند. فرض كنيم اين موضوع حقيقت داشته باشد. آيا اين بدين معني است كه خدا وجود دارد؟ نه! اين گزاره كه «بدون وجود خدا اخلاق بي معني است» چه درست باشد و چه غلط نسبت به مساله‌ي «وجود خدا» گزاره‌اي بي طرف است. يعني نه دليلي بر اثبات وجود خداست و نه دليلي بر رد وجود او
--------------

نكته

اين نوشته در پي اثبات يا رد وجود خدا نيست. در اين باره قبلاً نظر خود را نوشته ام. من معتقدم از آنجاييكه هيچ دليل منطقي و عقلاني براي اثبات وجود خدا نداريم، نبايد به وجود او معتقد باشيم
--------------

اين نوشته در پاسخ به اين نگراني رايج نوشته مي شود كه: اگر مذهب و اعتقاد انسانها به خدا نبود، در واقع اگر ترس از آخرت و عقوبت اخروي در كار نباشد، اخلاق بي معني مي شود و آدمها بر سر برخورداري بيشتر از لذايذ دنيا يكديگر را مي درند

به نظر من اين حرف درست نيست

درك ما از گزاره هاي اخلاقي و فهم ما از خوب و بد، ربطي به اعتقاد ما به خدا ندارد. در واقع اخلاقياتي كه ما به آنها معتقديم و بسياري از ما با احترام به آنها زندگي مي كنيم بيشتر نتيجه‌‌ي فطرت (به معني تكاملي كلمه، نه مذهبي آن)، تربيت خانوادگي، عرف و البته مذهب هستند. اما تاثير مذهب به زعم من بيش از آنكه مثبت باشد، منفي بوده است
--------------

اساساً بسياري از ارزشهاي اخلاقي كه بشر امروز به آنها معتقد است در يكي دو قرن اخير شكل گرفته‌اند و بزرگترين مشكل مبلغان اين ارزشها، مقاومت «خدا باوران» بوده است

ارزشهايي از قبيل احترام به آزادي افراد، مبارزه با برده داري، قايل شدن حقوق انساني براي زنان، حمايت از حقوق كودكان، احترام به عقايد مخالف
--------------

بله خداوند ما را به كمك به همسايه تشويق كرده اما همزمان ما را تشويق به كشتن همنوعانمان هم كرده است. ما امروز برده داري را نفرت انگيز مي دانيم، اما خداوند هرگز آنرا نفي نكرده است. سردمداران اسلام همگي خود برده و غلام داشته اند

اگر به خدا اعتقاد داريد، بايد از او به خاطر اين حقيقت كه تعداد معتقدان به خدا در جهان رو به كاهش است، هزار بار تشكر كنيد چون در غير اين صورت، احتمالاً به جاي خواندن اين نوشته در حال حاضر مشغول كشتن انسان ديگري بوديد كه تنها گناهش اين است كه مثل شما نمي انديشد. خدا شما را به كشتن او فرمان داده و ناموسش را بر شما حلال كرده است

اگر زن هستيد، بايد خوشحال باشيد كه در نتيجه‌ي گسترش اخلاقيات سكولار و انساني ديگر همسر شما، شما را به چشم كشتزار خود نگاه نمي كند

اين فهرست را مي توان تا بي نهايت ادامه داد
--------------

اين پيروي از دستورات خداوند نيست كه پايه هاي اخلاقي رفتار بشر امروز را شكل داده است پس نگران نباشيد، اگر روزي همه به او بي اعتقاد شويم، وضع زندگي بشر بدتر اين نمي شود

تقريباً تمام تحقيقات مختلفي كه درباره‌ي اين موضوع انجام شده نشان مي دهد كه نه تنها ميزان رفتارهاي غير‌اخلاقي و جرم و جنايت در افراد بي دين بيشتر نيست، بلكه معمولاً كاملاً برعكس است. به عنوان نمونه در آخرين اين تحقيقات در آمريكا به وضوح نشان داده شد كه ميزان جرم و جنايت در ايالتهاي مختلف آمريكا مستقيماً با ميزان اعتقادات مذهبي مردم ارتباط دارد
به اين معني كه در هر ايالتي كه ميزان معتقدان به خدا و افراد مذهبي بيشتر است ميزان جرم و جنايت و ناامني هم به مراتب (كاملاً معني دار از لحاظ آماري) بيتشر است
--------------

كساني كه از اين موضوع نگرانند، خداي خود را خوب نشناخته اند. خدا، فقط مهربان و خوب و بخشنده نيست. او جلاد و جابر و ستمگر نيز هست. خداي اديان ابراهيمي، خدايي است كه عقده‌ي پرستيده شدن دارد. تشنه‌ي خون است. از زنان متنفر است و ذره اي منطق در كردار و رفتارش نيست باور نمي كنيد، قرآن و انجيل و تورات را خوب بخوانيد

بايد خوشحال باشيم كه بشر امروزه روز به روز كمتر نگران وجود چنين خدايي مي شود و ترس او از عذاب اخروي و اميد او به رسيدن به بهشت، روز به روز كمتر مي شود
--------------
سوال: اگر آموزه هاي ديني منشا رفتار اخلاقي انسان نيستند، پس چرا انسانها اخلاقي رفتار مي كنند؟ آيا اخلاق در بشر منبع ديگري دارد
سوال: اگر خدا نيست، چرا بايد خوب باشيم
به اين سوالها به زودي جواب مي دهم

سنگسار و يك نظر

در پاسخ به نظر حامد
نظرات حامد را در متن تكرار كرده ام، نوشته هاي ايتاليك پاسخهاي من به او هستند

ضد دين محترم
من متدين ام و به دليل اين تدين يعني بر اساس عقايد ديني ام آزاديخواه شده ام
---------------------
---------------------
به نظر من اگر انسان در ابتدا آزاديخواه باشد، عقايد گوناگون را آزادانه بشنود و سپس با منطق و قوه استدلال عقيده‌ي ديني يا هر عقيده ي ديگر را انتخاب كند، بهتر است. آزاديخواه بودن خوب است، اما من فكر مي كنم دليل شما براي آزاديخواه بودن، دليل پسنديده‌اي نيست. در مورد مذهب و اخلاق به زودي مطلبي مي نويسم
من فكر مي كنم اگرچه مذاهب ما را دعوت به بسياري از كارهاي اخلاقي پسندديده مي كنند – البته منظور برده داري و كتك زدن زنان و ... نيست، مثلا دستگيري از فقرا – اما دلايل آنها براي اين دعوت دلايل بدي هستند، در حاليكه دلايل انساني تر و بهتري براي انجام همان كار پسنديده وجود دارد.عجالتاً اين را بخوانيد
---------------------
---------------------
يعني به اين نتيجه رسيده ام كه عقيده و بيان بايد كاملاً آزاد باشد و لذا به جمهوري اسلامي هم انتقاد دارم و برخي كارها مثل كشتار 67 را هم اصلا نمي پذيرم
---------------------
---------------------
من مسائل سياسي روزمره را پيگيري مي كنم اما صادقانه بگويم مشكل خاصي هم با جمهوري اسلامي ندارم. من مهندسي سيستمها خوانده ام و يادگرفته ام كه كل نگر باشم. اگر وضع فعلي كشور ما بد است به دليل بد بودن حاكمان نيست، بلكه بر عكس، چون اين وضع بد است (سطح تحصيلات مردم پايين است، روحيه ما استبداد زده است، قانون گريزيم، درآمدهاي نفتي ما را مفت خور كرده است و....) طبعاً حاكم خوب هم از آن بيرون نمي آيد. من در قضيه كشتار 67 هم جمهوري اسلامي را مقصر نمي دانم.(راستش را بخواهيد به نظر من يكي از متهمان اصلي در اين قضيه اعتقادات مذهبي اكثريت مردم ايران است
---------------------
---------------------
حالا با من ميتواني حرف يزني يا من از آقاي مصباح هم خطرناكترم
---------------------
---------------------
دوست عزيز من! طعنه و كنايه چرا؟ اميدوارم منظور من از «خطرناك» را بد تعبير نكرده باشيد. مدهبيان ميانه رو آدمهاي خطرناكي نيستند و لي ناخواسته شانس حضور و توليد و بازتوليد عقايد خطرناك و آدمهاي خطرناك را بيشتر مي كنند. به اين معنا، بنده معتقدم بدون شك مي شود با شما دوستانه و در محيطي آزاد حرف زد اما فكر مي كنم در دراز مدت، شما از آقاي مصباح خطرناك تر هستيد
---------------------
---------------------
در هر حال كسي كه يك عقيده را خطرناك بخواند، متاسفانه نميتواند آزاديخواه باشد. و شما اين طوريد
---------------------
---------------------
موافق نيستم، هيچ آزاديخواهي نيست كه معتقد نباشد «نازيسم» يا «آپارتايد» عقايد خطرناكي هستند. لطفاً اگر حوصله داشتيد، منظور خود را بيشر توضيح بدهيد. توجه كنيد كه نمي توانيم انتزاعي بحث كنيم، هيچ عقيده‌اي نيست كه الزامات عملي خاصي را براي پيروان خود نتيجه ندهد
---------------------
---------------------
اما در مورد سنگسار
من فكر ميكنم هيچ حكمي (منظورم احكام رفتاري است) در دين ثابت نيست. احكام اجتماعي نشئت گرفته از دين هم به شدت متاثر از عرف و فرهنگ اند. 1500 سال پيش سنگسار و قطع دست دزدان رسم بوده، تازه رسول الله (ص) آنها را تلطيف كرده
---------------------
---------------------
من با اين نظر شما موافقم. راستش فكر مي كنم نه تنها احكام رفتاري، بلكه اصول عقيدتي اسلام هم نشات گرفته از عرف و فرهنگ زمان ظهور اين دين هستند. به همين دليل معتقدم هيچ كدام از اين اصول و احكام جاوداني نيستند
اما چيزي كه درك آن براي من سخت است، اين است كه شما چطور مي توانيد از زاويه نگاه «درون ديني» اين عقيده خود را (حداقل درباره‌ي همان احكام رفتاري) ثابت كنيد. توجه كنيد كه خود پيامبر اسلام چنين ادعايي نداشته است. ادعاي او اين بوده كه اين احكام (رفتاري و غير رفتاري) خواسته‌ي «خدا» هستند
---------------------
---------------------
امروز هم بايد مسلمانهاي هر جامعه با توجه به ارزشهاي كلي اسلام به حكمي برسند
---------------------
---------------------
اتفاقاً نكته‌ي خوبي است. چون من معمولاً از بحث درباره‌ي مصاديق احكام ديني اجتناب دارم (اين كه آيا كافر نجس است يا نه، سنگسار خوب است يا بد و ... به نظر من زياد مهم نيست). مشكل من با ماهيت دين و ماهيت عقايد ديني است. همين چيزي كه شما اسمش را در اينجا «ارزشهاي كلي اسلام» گذاشته ايد
و به نظر من مشكل احكام رفتاري اسلام هم، غير انساني بودن آنهاست. چون اسلام (يا هر مذهب ديگري، دقيقاً به دليل همين نگاه
ماهوي به مذهب، من فكر مي كنم اسلام از مسيحيت دين پيشرفته تري است، گو اينكه امروزه مسيحيان ديگر حكم به سنگسار ندهند يا حقوق زنان را پايمال نكنند. دليل آنرا در فرصتي ديگر مفصل توضيح مي دهم) اصالت را به «انسان» و «كرامت انساني» وي نمي دهد. از نظر اسلام ارزش انسان با متر ميزان اطاعت او از خدا سنجيده مي شود. بله من فكر مي كنم اين عقيده خطرناك است
---------------------
---------------------
تازه اين حكم مسلمانهاست و بقيه جامعه ممكن است نپذيرد. در هر جامعه حكمي بايد اجرا شود كه به نحو دمكراتيك تصويب شده باشد. مسلمانها هم به عنوان يك گروه عقيدتي ميتوانند نظر و حكم خود را براي جامعه مطرح و تبليغ كنند تا به كرسي بنشيند
---------------------
---------------------
با كليت موضوع موافقم، اما مي خواهم مطمئن شوم كه تعريف هر دوي ما از دموكراسي يكي است. دموكراسي «ديكتاتوري اكثريت» نيست، حكومت اكثريت است با احترام به حقوق اساسي اقليت (حقوق بشر). بنابراين حتي اگر در جامعه‌اي مسلمانها به صورت آزادانه عقايد خود را تبليغ كردند و توانستند 99% مردم را با خود همراه كنند، در صورت به قدرت رسيدن مثلاً نمي توانند تدريس مذهب را در مدارس اجباري كنند، چون اين كار نقض آشكار حقوق كودكان است
---------------------
---------------------
والّا فلا! اين اسلام با اسلام حوزه خيلي فرق دارد و ...
---------------------
---------------------
با نهايت احترام، به نظر من ماهيتاً فرقي ندارد
---------------------
---------------------
شايد واقعا خطرناكتر باشد چون ضددينها ديگر دستاويزي براي محكوم كردن آن ندارند
---------------------
---------------------
دوست عزيز، ضديت با دين منفعتي براي من ندارد كه به دنبال هر دستاويزي براي محكوم كردن آن باشم. اگر به نوشته هاي من دقت كنيد كمتر جمله اي را پيدا مي كنيد كه آنرا با «به نظر من...»، «من فكر مي كنم...» و ... شروع نكرده باشم و هميشه حواسم بوده تا پا را از دايره ادب بيرون نگذارم و به صاحب هيچ عقيده اي بي احترامي نكنم، البته اعتقاد هم ندارم كه بايد براي عقايد مذهبي (چون طرفداران آنها پر شمارند) رانت «احترام ويژه» قائل باشم
من فكر مي كنم كه يكي از دلايل اصلي عقب ماندگي هم ميهنانم (و در سطح جهاني هم نوعانم) اعتقادات مذهبي است، معتقدم اگر نقش و حضور مذاهب در زندگي بشر كمتر شود، همگي ما زندگي اخلاقي ترو انساني تري خواهيم داشت و بسياري از دردهاي بشر كمتر خواهد شد. پس يك وظيفه‌ي انساني كوچك براي خود تعريف كرده ام و آن مبارزه با مذهب است. شما ممكن است با اين مرام موافق باشيد يا مخالف، اين حق شماست اما طعنه و كنايه مايه دلگيري است
از نظر شما متشكرم

سنگسار

اجراي سنگسار و حد در زمان غيبت ممنوع است. اين نظر فقهي جديد آيت الله صانعي است، كه اخيراً بازتاب گسترده اي هم داشته است و حتي به سوتيتر صفحه اول تعدادي از روزنامه ها تبديل شد
آيت الله صانعي را به عنوان يك فقيه "پيشرو" يا "به روز" يا "مدرنتر از بقيه" مي شناسند. وي در مواضع سياسي هم معمولاً به اصلاح طلبان نزديك بوده است. پيرمرد محترم و حتي دوست داشتني است و فتواهاي از اين دست باز هم داشته است

با همه‌ي اينها مي خواهم از اين فتواي اخير وي در توضيح اين عقيده‌ي خود استفاده كنم كه چرا «مذهبيان ميانه رو» از «مذهبيان افراطي» خطرناك تر هستند
---------------------------------

اول بايد توضيح بدهم كه چرا فكر مي كنم مذهب خطرناك است

مذهب از ما مي خواهد چيزهايي را بپذيريم كه دلايل منطقي و عقلاني كافي براي پذيرش آنها وجود ندارد

بي شك سوالات بسياري وجود دارند كه شايد هنوز هيچ جواب منطقي و عقلاني براي آنها وجود ندارد، ولي جهل بشر در مقابل اين سوالات باعث نمي شود جوابهايي كه مذهب به اين سوالات مي دهد، قابل پذيرش باشد

مثال: مبدا آفرينش، جواب عقلاني بشر: نمي‌دانم، جواب مذهب: خدا

سوال: باور مي كنيد كه يك درخت در نتيجه باد بشكند و خود بخود تبديل به يك قايق خوش ساخت شود؟ حتي يك بچه چندساله هم به اين حرف مي خندد. پديده‌ي «خدا» صد ها هزار بار پيچيده تر از پديده‌ي «تبديل اتفاقي درخت به قايق» است

نتيجه: جهل قدرت استدلال و علم بشر درباره‌ي يك موضوع به معني درست بودن جواب مذهب براي آن نيست. حتي اگر بر فرض (فرض محال، محال نيست) نظريه تكامل براي تشريح نحوه پيدايش انسان درست نباشد، رد اين نظريه به معني پذيرفته فرض شدنِ نظريه «خلقت آدم و حوا از گل و بيرون رانده شدن آنها از بهشت» يا «نظريه ريختن آب كمر كيومرث به زمين و زاده شدن انسان از آن» نيست
---------------------------------

عادت به پذيرش چيزهاي غير منطقي و غير عقلاني دو خطر عمده دارد

يك) اين عادت باعث مي شود كه ندانستن ديگر نگران كننده نباشد چون هميشه خدايي هست كه جواب نادانسته ها باشد. (فكر مي كنيد چرا بشر از پرستش «خدايان» به «يكتاپرستي» روي آورده است؟ چون امروز مي دانيم چرا باران مي‌آيد، پس احتياجي به «خداي باران» يا «خداي آفتاب» نداريم، ولي هنوز نمي دانيم مبدا پيدايش جهان چه بوده است، پس «خداي آفريننده» هنوز هست) و مگر جز اين است كه تنها دليل ارتقاي كيفيت بشر در قرنهاي اخير همين تلاش مداوم در جستجوي يافتن پاسخها بوده است

دو) نتيجه‌‌ي طبيعي كنار گذاشتن منطق و عقل «جمود ذهني» و دگماتيزم است و نتيجه‌ي جمود ذهني: به عراق نگاه كنيد، سربازهاي آمريكايي - كه عموماً از ايالات جنوبي و با اعتقادات راسخ مسيحي هستند - فكر مي كنند ماموريت دارند در راه مسيح گام بردارند و روحها را آزاد كنند و اين عقيده‌ي ابلهانه به آنها كمك مي كند كه از كشتار مردم بيگناه عراق دچار عذاب وجدان نشوند. به عراقيها نگاه كنيد، چه طور بر سر عقايد ساده انگارانه - كه اگر حتي ده دقيقه بدون پيش زمينه هاي ذهني كه برايشان ساخته شده به اين عقايد بيانديشند، به ساده لوحانه بودنشان خواهند خنديد- خود را منفجر مي كنند و زنان و كودكان بيگناه طرف ديگر را مي كشند. بچه اي را مي كشند كه احتمالاً هنوز نمي تواند شيعه و سني را درست تلفظ كند
--------------------------------
بله من فكر مي كنم مذهب (با آنچه در بالا آمد شما مي توانيد كمونيسم، فاشيسم، نازيسم و يا هر عقيده و مرامي كه بشر را به كنار گذاشتن خرد خود تشويق مي كند، مذهب بدانيد) خطرناك است
--------------------------------
به فتواي آيت الله صانعي برگرديم: اجراي سنگسار و حد در زمان غيبت ممنوع است

من به شخصه اين حقيقت را كه آيت الله صانعي با اجراي سنگسار و حد مخالفت كرده است، امتيازي براي وي نمي دانم. چون مهم تر از خود مخالفت، دليل آن است

بايد با سنگسار مخالف بود به دليل اين كه اين مجازات غير انساني است، بيش از اندازه خشن است، هيچ تناسبي با جرمهايي كه افراد براي ارتكاب به آنها محكوم به سنگسار مي شوند ندارد، اساساً مشكل بتوان در يك بحث منطقي ثابت كرد كه چنين افعالي واقعاً شايسته‌ي مجازاتند (مثلاً زناي محصنه) و ... هزار و يك دليل ديگر، اما مخالفت با سنگسار به دليل غيبت امام زمان!!!!

بله به نظر من كسي كه اينگونه با سنگسار مخالفت مي كند خطرناك تر از يك فرد عاميِ مذهبيِ خشكِ متعصب است كه مثلاً در مراسم سنگسار شركت مي كند و با نفرت به زن يا مردي كه در خاك فرو رفته اند سنگ پرتاب مي كند و تازه احساس رضايت قلبي هم دارد و فكر مي كند كه با اين كار به بهشت نزديك تر شده است

توجه كنيد كه من اگر سياستمدار بودم، از موضع يك عملگرا سعي مي كردم از اين فتوا كه توسط يك مرجع معتبر صادر شده استفاده كنم و قانوني را براي ممنوعيت سنگسار تهيه كنم. بله من هم قبول دارم بايد عملگرا بود
نكته‌ي مهمي اما وجود دارد: «پراگماتيزم» يا عملگرايي به معناي «باد به پرچم بودن» و «هرهري مسلكي» نيست، يك عملگرا بايد داراي اصول مشخصي باشد – اساساً در قدم اول بايد اصولگرا باشد – و اين اصول را صادقانه اعلام كرده باشد، اما در حيطه عمل و انتخاب تاكتيك براي رسيدن به هدف، منعطف است

دليل مخالفت آيت الله صانعي با سنگسار به نظر من غير منطقي و غير عقلاني است، پس اين نظر خطرناك است. بايد با چنين اظهار نظري به همان اندازه مخالف بود كه با حكم سنگسار

بله ممكن است فتواي آيت الله صانعي امروز به توقف مجازات سنگسار كمك كند و اين اتفاق فرخنده اي است، اما مبناي فكري كه وي با توجه به آن راي به ممنوعيت سنگسار داده مستعد اين است كه هزار پديده‌ي دهشت انگيز تر از سنگسار به وجود آورد و اين وحشتناك است

مشكل من با مذهبيهاي ميانه رو اين است كه اينان ناخواسته و با بزك كردن ظاهرِ مذهب، چهره‌ي فتان و فريبنده اي از آن مي‌سازند و مانع مي شوند تا باطن ترسناك آن بر همگان عيان شود و بدين ترتيب اين موجود هراسناك اين شانس را پيدا مي كند تا به حيات خود ادامه دهد

من با سنگسار مخالفم، چون فكر مي كنم غير منطقي است، چون با رجوع به عقل خودم اين نوع مجازات را درست نمي دانم. حتي اگر امام زماني هم ظهور كرد (فرض محال، محال نيست) باز با سنگسار مخالف خواهم بود