در پاسخ به نظر حامد
نظرات حامد را در متن تكرار كرده ام، نوشته هاي ايتاليك پاسخهاي من به او هستند
ضد دين محترم
من متدين ام و به دليل اين تدين يعني بر اساس عقايد ديني ام آزاديخواه شده ام
نظرات حامد را در متن تكرار كرده ام، نوشته هاي ايتاليك پاسخهاي من به او هستند
ضد دين محترم
من متدين ام و به دليل اين تدين يعني بر اساس عقايد ديني ام آزاديخواه شده ام
---------------------
---------------------
به نظر من اگر انسان در ابتدا آزاديخواه باشد، عقايد گوناگون را آزادانه بشنود و سپس با منطق و قوه استدلال عقيدهي ديني يا هر عقيده ي ديگر را انتخاب كند، بهتر است. آزاديخواه بودن خوب است، اما من فكر مي كنم دليل شما براي آزاديخواه بودن، دليل پسنديدهاي نيست. در مورد مذهب و اخلاق به زودي مطلبي مي نويسم
به نظر من اگر انسان در ابتدا آزاديخواه باشد، عقايد گوناگون را آزادانه بشنود و سپس با منطق و قوه استدلال عقيدهي ديني يا هر عقيده ي ديگر را انتخاب كند، بهتر است. آزاديخواه بودن خوب است، اما من فكر مي كنم دليل شما براي آزاديخواه بودن، دليل پسنديدهاي نيست. در مورد مذهب و اخلاق به زودي مطلبي مي نويسم
من فكر مي كنم اگرچه مذاهب ما را دعوت به بسياري از كارهاي اخلاقي پسندديده مي كنند – البته منظور برده داري و كتك زدن زنان و ... نيست، مثلا دستگيري از فقرا – اما دلايل آنها براي اين دعوت دلايل بدي هستند، در حاليكه دلايل انساني تر و بهتري براي انجام همان كار پسنديده وجود دارد.عجالتاً اين را بخوانيد
---------------------
---------------------
---------------------
يعني به اين نتيجه رسيده ام كه عقيده و بيان بايد كاملاً آزاد باشد و لذا به جمهوري اسلامي هم انتقاد دارم و برخي كارها مثل كشتار 67 را هم اصلا نمي پذيرم
---------------------
---------------------
---------------------
من مسائل سياسي روزمره را پيگيري مي كنم اما صادقانه بگويم مشكل خاصي هم با جمهوري اسلامي ندارم. من مهندسي سيستمها خوانده ام و يادگرفته ام كه كل نگر باشم. اگر وضع فعلي كشور ما بد است به دليل بد بودن حاكمان نيست، بلكه بر عكس، چون اين وضع بد است (سطح تحصيلات مردم پايين است، روحيه ما استبداد زده است، قانون گريزيم، درآمدهاي نفتي ما را مفت خور كرده است و....) طبعاً حاكم خوب هم از آن بيرون نمي آيد. من در قضيه كشتار 67 هم جمهوري اسلامي را مقصر نمي دانم.(راستش را بخواهيد به نظر من يكي از متهمان اصلي در اين قضيه اعتقادات مذهبي اكثريت مردم ايران است
---------------------
---------------------
---------------------
حالا با من ميتواني حرف يزني يا من از آقاي مصباح هم خطرناكترم
---------------------
---------------------
---------------------
دوست عزيز من! طعنه و كنايه چرا؟ اميدوارم منظور من از «خطرناك» را بد تعبير نكرده باشيد. مدهبيان ميانه رو آدمهاي خطرناكي نيستند و لي ناخواسته شانس حضور و توليد و بازتوليد عقايد خطرناك و آدمهاي خطرناك را بيشتر مي كنند. به اين معنا، بنده معتقدم بدون شك مي شود با شما دوستانه و در محيطي آزاد حرف زد اما فكر مي كنم در دراز مدت، شما از آقاي مصباح خطرناك تر هستيد
---------------------
---------------------
---------------------
در هر حال كسي كه يك عقيده را خطرناك بخواند، متاسفانه نميتواند آزاديخواه باشد. و شما اين طوريد
---------------------
---------------------
---------------------
موافق نيستم، هيچ آزاديخواهي نيست كه معتقد نباشد «نازيسم» يا «آپارتايد» عقايد خطرناكي هستند. لطفاً اگر حوصله داشتيد، منظور خود را بيشر توضيح بدهيد. توجه كنيد كه نمي توانيم انتزاعي بحث كنيم، هيچ عقيدهاي نيست كه الزامات عملي خاصي را براي پيروان خود نتيجه ندهد
---------------------
---------------------
---------------------
اما در مورد سنگسار
من فكر ميكنم هيچ حكمي (منظورم احكام رفتاري است) در دين ثابت نيست. احكام اجتماعي نشئت گرفته از دين هم به شدت متاثر از عرف و فرهنگ اند. 1500 سال پيش سنگسار و قطع دست دزدان رسم بوده، تازه رسول الله (ص) آنها را تلطيف كرده
---------------------
---------------------
---------------------
من با اين نظر شما موافقم. راستش فكر مي كنم نه تنها احكام رفتاري، بلكه اصول عقيدتي اسلام هم نشات گرفته از عرف و فرهنگ زمان ظهور اين دين هستند. به همين دليل معتقدم هيچ كدام از اين اصول و احكام جاوداني نيستند
اما چيزي كه درك آن براي من سخت است، اين است كه شما چطور مي توانيد از زاويه نگاه «درون ديني» اين عقيده خود را (حداقل دربارهي همان احكام رفتاري) ثابت كنيد. توجه كنيد كه خود پيامبر اسلام چنين ادعايي نداشته است. ادعاي او اين بوده كه اين احكام (رفتاري و غير رفتاري) خواستهي «خدا» هستند
---------------------
---------------------
---------------------
امروز هم بايد مسلمانهاي هر جامعه با توجه به ارزشهاي كلي اسلام به حكمي برسند
---------------------
---------------------
---------------------
اتفاقاً نكتهي خوبي است. چون من معمولاً از بحث دربارهي مصاديق احكام ديني اجتناب دارم (اين كه آيا كافر نجس است يا نه، سنگسار خوب است يا بد و ... به نظر من زياد مهم نيست). مشكل من با ماهيت دين و ماهيت عقايد ديني است. همين چيزي كه شما اسمش را در اينجا «ارزشهاي كلي اسلام» گذاشته ايد
و به نظر من مشكل احكام رفتاري اسلام هم، غير انساني بودن آنهاست. چون اسلام (يا هر مذهب ديگري، دقيقاً به دليل همين نگاه
ماهوي به مذهب، من فكر مي كنم اسلام از مسيحيت دين پيشرفته تري است، گو اينكه امروزه مسيحيان ديگر حكم به سنگسار ندهند يا حقوق زنان را پايمال نكنند. دليل آنرا در فرصتي ديگر مفصل توضيح مي دهم) اصالت را به «انسان» و «كرامت انساني» وي نمي دهد. از نظر اسلام ارزش انسان با متر ميزان اطاعت او از خدا سنجيده مي شود. بله من فكر مي كنم اين عقيده خطرناك است
---------------------
---------------------
---------------------
تازه اين حكم مسلمانهاست و بقيه جامعه ممكن است نپذيرد. در هر جامعه حكمي بايد اجرا شود كه به نحو دمكراتيك تصويب شده باشد. مسلمانها هم به عنوان يك گروه عقيدتي ميتوانند نظر و حكم خود را براي جامعه مطرح و تبليغ كنند تا به كرسي بنشيند
---------------------
---------------------
---------------------
با كليت موضوع موافقم، اما مي خواهم مطمئن شوم كه تعريف هر دوي ما از دموكراسي يكي است. دموكراسي «ديكتاتوري اكثريت» نيست، حكومت اكثريت است با احترام به حقوق اساسي اقليت (حقوق بشر). بنابراين حتي اگر در جامعهاي مسلمانها به صورت آزادانه عقايد خود را تبليغ كردند و توانستند 99% مردم را با خود همراه كنند، در صورت به قدرت رسيدن مثلاً نمي توانند تدريس مذهب را در مدارس اجباري كنند، چون اين كار نقض آشكار حقوق كودكان است
---------------------
---------------------
---------------------
والّا فلا! اين اسلام با اسلام حوزه خيلي فرق دارد و ...
---------------------
---------------------
---------------------
با نهايت احترام، به نظر من ماهيتاً فرقي ندارد
---------------------
---------------------
---------------------
شايد واقعا خطرناكتر باشد چون ضددينها ديگر دستاويزي براي محكوم كردن آن ندارند
---------------------
---------------------
---------------------
دوست عزيز، ضديت با دين منفعتي براي من ندارد كه به دنبال هر دستاويزي براي محكوم كردن آن باشم. اگر به نوشته هاي من دقت كنيد كمتر جمله اي را پيدا مي كنيد كه آنرا با «به نظر من...»، «من فكر مي كنم...» و ... شروع نكرده باشم و هميشه حواسم بوده تا پا را از دايره ادب بيرون نگذارم و به صاحب هيچ عقيده اي بي احترامي نكنم، البته اعتقاد هم ندارم كه بايد براي عقايد مذهبي (چون طرفداران آنها پر شمارند) رانت «احترام ويژه» قائل باشم
من فكر مي كنم كه يكي از دلايل اصلي عقب ماندگي هم ميهنانم (و در سطح جهاني هم نوعانم) اعتقادات مذهبي است، معتقدم اگر نقش و حضور مذاهب در زندگي بشر كمتر شود، همگي ما زندگي اخلاقي ترو انساني تري خواهيم داشت و بسياري از دردهاي بشر كمتر خواهد شد. پس يك وظيفهي انساني كوچك براي خود تعريف كرده ام و آن مبارزه با مذهب است. شما ممكن است با اين مرام موافق باشيد يا مخالف، اين حق شماست اما طعنه و كنايه مايه دلگيري است
از نظر شما متشكرم
3 نظرات:
ببين امروز صبح من كلي رو اين موضوع حرف زدم. كو؟ اگه گم شده بگو دوباره بنويسم.
خب. چون ظاهرا نوشته هاي مفصلم گم شده، دوباره مينويسم. مطالب رهام را با * و مطالب خودم را با # علامت ميزنم:
* به نظر من اگر انسان در ابتدا آزاديخواه باشد، ... سپس با منطق و قوه استدلال عقيدهي ديني يا هر عقيده ي ديگر را انتخاب كند، بهتر است.
# آنچه در انتخاب عقيده مطلوب است، آزادانديشي است، نه آزاديخواهي - كه خود يك عقيده است. يعني محصول انتخاب -يكي از محصولهاي ممكن انتخاب- است، نه فرايند انتخاب. من آزادانديشانه دين را برگزيدم. اصلا راستش را به تو بگويم: من هم اول مثل تو بيدين بودم و پس از فرايندي مسلمان شدم.
* منظور خود را[از آزاديخواهي] بيشتر توضيح بدهيد.
# يعني به راستي باور داشته باشيم كه آدمها حق انتخاب دارند. ولو اين انتخاب به نتيجه نادرستي منجر شود. به عبارت ديگر آزاديخواه كسي است كه براي آدمها حق اشتباه كردن، حق ناحق بودن، قايل است. ديكتاتورها بعضا و بل غالبا عقايد و آرمانهاي خوبي دارند، اما ميخواهند اينها را به مردم زورچپان كنند.
به اين ترتيب، آزاديخواهي كه خود يك عقيده است، صفتي براي تقريبا همه عقايد ديگر هم هست: سوسياليست و طرفدار بازار آزاد، هر دو، ميتوانند آزاديخواه يا مستبد باشند. همچنين است ساير قطبهاي عقيدتي ديگر از جمله دينداري و بيديني.
*شما چطور مي توانيد از زاويه نگاه «درون ديني» اين عقيده خود [سياليت احكام دين] را ثابت كنيد
# منظورت از "ثابت كردن" چيست؟ مگر افراد قائل به ثبات احكام، عقيده خود را براي شما چه طور ثابت كرده اند؟ هر عقيده اي فقط براي فرد معتقد بايد متقاعد كننده باشد. من هم بنا به شواهدي از متن دين به اين نتيجه رسيده ام. مثلا امام علي (ع) از اهالي بصره از موادي زكات گرفت كه رسول الله (ص) پيش از او نگرفته بود. چون اقتصاد بصره با مدينه فرق ميكرد. نمونه ديگر راهبردهاي مختلف امامان در برخورد با نظامهاي سياسي شان است: يكي صلح كرد، يكي تا شهادت خود و همه پيروانش جنگيد، يكي وليعهد شد، يكي مدرسه راه انداخت، ....
اما بر اين تنوع ظاهري يك وحدت باطني حاكم است: همه براي هدف واحدي و با پيروي از اصول واحدي، به راهبردهاي متفاوتي در شرايط متفاوت رسيدند. همين امام حسين (ع) ده سال مثل امام حسن (ع) و در كنار او صلح كرد. شما خودت را بگذار جاي من و عقل سليمت را هم از اسارت فهم حوزوي از دين رها كن. به نتيجه ديگري ميرسي؟
* از نظر اسلام ارزش انسان با متر ميزان اطاعت او از خدا سنجيده مي شود. بله من فكر مي كنم اين عقيده خطرناك است
# در اينكه دين ما چنين معياري دارد، شك نيست. ولي اين منافاتي با انسانگرايي ندارد. دين با انسانخدايي البته مشكل دارد، ولي غايت دين، خدمت به انسان است و يكي از جاذبه هاي دين نيز همين است. البته ميدانم كه محتاج بحث بيشتري است. ولي عجالتا گمان ميكنم اين ديدگاه شما محصول برخي برخوردهاي انسان ستيزانه اي است كه از حكومت مدعي دين سر زده است.
* دموكراسي «ديكتاتوري اكثريت» نيست، حكومت اكثريت است با احترام به حقوق اساسي اقليت (حقوق بشر.
# كاملا موافق ام. حرفهايم در بند اول هم با اين مطلب همخوان است. به اين ترتيب همانطور كه حجاب اجباري در جمهوري اسلامي، غيردمكراتيك است، بيحجابي اجباري در تركيه و فرانسه هم غيردمكراتيك است.
* حتي اگر در جامعهاي مسلمانها به صورت آزادانه عقايد خود را تبليغ كردند و توانستند 99% مردم را با خود همراه كنند، در صورت به قدرت رسيدن مثلاً نمي توانند تدريس مذهب را در مدارس اجباري كنند
# البته كه نميتوانند.
ولي نه به دليلي كه تو گفتي (* چون با حقوق كودكان مغاير است). دليل من بماند. ولي دليل تو را نميپذيرم چون نتيجه اش نفي هر گونه آموزش اعتقادي (ديني يا غيرديني) از والدين به فرزندان است. اين كار نه شدني است و نه مطلوب. شدني نيست، چون اگر قرار بر اجراي آن باشد، حكومت بايد داخل هر خانه را بپايد! مطلوب نيست، چون سوالهاي مهم كودك بي جواب ميماند و اين با سلامت روان كودك مغايرت دارد. راه حل من اين است كه هر پدر و مادري نظام اعتقادي خود را به فرزندانش بياموزد، اما نه با زور و دگنك. بلكه به عنوان پاسخي كه خودش يافته. و اجازه دهد فرزندش هم خودش فكر كند و راه خودش را برگزيند. مگر من و تو راه پدر و مادرمان را عينا رفتيم؟
پس مسلمانها ميتوانند خودشان با پول خودشان براي فرزندان شان امكان آموزش اختياري و آزادانه دين را فراهم كنند، اما آموزش اجباري دين، آنهم در نظام آموزش و پرورش را كه از محل پول همه مردم با عقايد مختلف اداره ميشود، شرعي نميدانم.
* شما ممكن است با اين مرام موافق باشيد يا مخالف، اين حق شماست اما طعنه و كنايه مايه دلگيري است
# قبول. و معذرت. ان شاء الله گفت و گوي ما ادامه يابد.
جناب رهام ضددين
ده روز هم بيشتر گذشت و خبري از پاسخ شما نشد. كجاييد؟ كمي نگران تان شده ام؟
نظر خود را درکادر زیر بیان نمائید